۱۳۸۹/۰۵/۳۱

... اگر تنها مایملک ما، جزیره‌ای است کوچک به قطع صفحه‌ی کاغذ یا دیوار سلول زندان، یا حتی سلول کوچکی در تن که خاطره‌ای را با خود حمل می‌کند، بگذار سوگند بخوریم به تیر خلاص، به آتش کبریت که در بازی ماه و بازی سایه هنوز این شعر پروه‌ور به کبریت امیدمان روشن می‌شود:


افروخته يك به يك سه چوبه‏‌ى كبريت در دل ِ شب
نخستين براى ديدن تمامى ِ رخسارت
دومين براى ديدن ِ چشمان‏‌ات
آخرين براى ديدن ِ دهان‏‌ات
و تاريكى كامل تا آن همه را يك جا به ياد آرم
در آن حال كه به آغوشت مى‌‏فشارم


این بخشی از نوشته و ترجمه شعر پره‏ور است در یادداشت «محسن عمادی» در سایت خانه شاعران جهان. پست قبلی باعث شد درباره او تحقیق کنم و به سایت شخصی‏اش برخوردم که ترجمه‏های بسیار زیبایی از شاعرانی کمتر شناخته شده دارد. متاسفم که پیشتر با این سایت آشنا نشده بودم.

این چند ترجمه اش را دوست‏تر داشتم : یک روز ، حکمت وداع ، آتش رام ، بوسه ، یک هفته ابدی


blog comments powered by Disqus