امروز در میان اخبار خواندم که دکتر اکبر کرمی، پزشک و فعال حقوق بشر شهر قم، بعد از 8 ماه بازداشت طی حکمی به سه سال زندان، 74 ضربه شلاق و 5 سال تبعید به خورموج محکوم شده است. با خواندن خبر بهت زده شدم. در این چند سال کم و بیش بیشتر نوشتههایش را خوانده بودم و حالا میبینم که قاضی حتی دستور داده هارد رایانهاش را نابود کنند تا مقالات منتشر نشدهاش از بین برود. انگار کنید 500 سال پیش است که کتابها را میسوزاندند. اما مگر چه چیزی در نوشتههای اکبر کرمی بوده که در بیدادگاه انقلاب چنین حکمی دادهاند؟
سال 83 قرار بود بخش اجتماعی نشریه مان را به موضوع س.ک.س و تحول روابط جنسی در ایران اختصاص بدهیم. آن زمان نوشتن در این زمینه به آسانی الان نبود. وقتی من این موضوع را در تحریریه نشریه مطرح کردم، برای جمع خودمان هم بحث کردن در مورد آن دشوار بود، چه اینکه جمع دانشجویی ما مختلط بود و بچهها از هم حیا می کردند. با این حال به این نتجه رسیده بودیم که این موضوع واقعا یک مسأله است و ارزش بررسی دارد. یکی از مقالات آن شماره از آن دکتر کرمی بود.
یکی از اعضای تحریریه مقاله «سندروم استبداد ایرانی و سرطان اضطراب جنسی» ایشان را خوانده بود و به تحریریه آورد. به نظرم مقالهی بسیار جالبی آمد. فورا با آقای کرمی تماس گرفتم و رضایت گرفتم که آن را با کمی دستکاری محتوایی چاپ کنیم. چند وقت بعد این مقاله در جشنواره نشریات دانشجویی کشور رتبه نخست مقالات اجتماعی را از آن خود کرد (متاسفانه به مقاله چاپ شده دسترسی ندارم که در اینجا بگذارم). ایمیل زدم و تبریک گفتم. میخواستم جایزه (یک سکه و یک لوح تقدیر) را برایش ببرم. با تواضع جایزه را به نشریه بخشید و نوشت که هزینه بهبود وضع نشریه کنید.
در این چند سال بسیاری از نوشتههای او را میخواندم و از آنها میآموختم. برخی از مقالات او در زمان خود بسیار برجسته و پراستناد شدند و این نشان از این دارد که به درستی بر موضوع تحلیل همهجانبهی مقوله س.ک.س در ایران انگشت گذاشته است و به خوبی آثار سرکوب جنسی را در بازتولید نظام سیاسی ما نشان میداد. از همین زاویه میتوان فهمید چرا قاضی دادگاه اسلامی حکم میدهد نوشتههای او را نابود کنند. عمده مقالات او را می توان در بایگانی سایت اخبار روز و یا در بخش نویسندگان سایت سکولاریسم نو یافت. دریغ از چنین مردانی که باید در گوشه زندان بمانند.
امیدوارم بتواند این روزهای سخت را تاب بیاورد. برای ما جز امیداری چیزی در چنته نمانده.