۱۳۸۹/۰۷/۱۷

زمانی

با تکه ای نان سیر می‏شدم

و با لبخندی

به خانه می رفتم

اتوبوس های انبوه از مسافر را

دوست داشتم

انتظار نداشتم

کسی به من

در آفتاب

صندلی تعارف کند

...

در انتظار گل سرخی بودم

احمدرضا احمدی

blog comments powered by Disqus